مفهوم واژه ی میترا و مهر:
فرهنگ ایرانی و فرهنگ زرتشتی آنچنان گسترده و دامنه دار است که هر گوشه ای از آنرا بنگریم با دریایی از دانستنیها روبرو میشویم که یکی از دلکش ترین و ژرفترین آنها همین واژه ی میترا و مهر است. میترا در زبان اوستایی میتْرَ Mithra در زبان سانسکریت میتْرَ Mitra میباشد به چمار نگاهبانِ عهد و پیمان. ریشه ی این واژه میث Mith میباشد به چمار دیدار و فراهم نمودن یگانگی و همبستگی. زمانی که تیره و تبارهای گوناگون آریایی یا هند و ایرانی در کنار یکدیگر میزیستند، به خدایان گوناگون باور داشتند. بزرگترینِ این خدایان “وارونا” نام داشت که خدای آسمان و بزرگ بود و پس از او میترا بود که جایگاه دوم و دستیار را داشت و همانگونه که از نامش پیداست خدای عهد و پیمان بود.
او بر پیمانهایی که میان اقوام گوناگون بسته میشد تا بتوانند در کنار هم درآشتی و آرامش زندگی کنند، دیده بانی میکرد. او خدایی بود بسیار نیرومند و بسیار باره بزرگداشت، بگونه ای که آنچه که او نماد آن بود یعنی پیمان و نگاهداری و وفای به آن از نیرومندترین ویژگی ها و فروزه های فرهنگی ـ شخصیتی ایرانیان به شمار می آمد و میترا خدای مهر و دوستی و پیمان بود. کسانی را که پیمان میشکستند میترا دروج (دروغ) م گفتند و آن گناهی بس بزرگ بود بگونه ای که پیمان شکنان را زیر نام میترا سزا و کیفر میدادند. این بود که میترا آرام آرام نقش خدای نبرد و جنگ را به خود گرفت. با گذشت زمان و در اوستا نام میترا به مهر برمیگردد و افزون بر ایزد یا نماد پیمان و راستگویی و دوستی، نماد نور و روشنایی نیز میشود. در وداها نیز این خدا به معنای دوست و همدم و یاری کننده آمده است.
پیدایش اشو زرتشت و تاثیر او بر مهرپرستی:
اشو زرتشت که نزدیک به چهارهزار سال پیش، هنگام پادشاهی شاه گشتاسب کیانی برای نخستین بار پیام یکتاپرستی را به گوش مردم جهان رسانید، کوشید تا پرستش اهورا مزدا را جایگزین چندگانه پرستی نماید. بنابراین مهر یا خدای آفتاب را چون دیگر خدایان آریایی از پایگاه خدایی فرود آورد. در گاتها که سروده ها و آموزشهای اشوزرتشت است هیچ کجا نامی از آنهمه خدایان گوناگون نیست وانگه همه جا از اهورامزدا، خداوند جان و خرد، یگانه آفریدگار و پروردگار و پیش برنده ی جهان نام برده میشود. براستی که دگرگونی بزرگی که اشوزرتشت در انسانها پدید آورد گذر از پندارگرایی به اندیشه گری بود. پس خدایان گوناگون دیگر جایی در خرد و اندیشه ی نیک انسانها نداشتند و این اکنون فروزه های خدایی و یا بنیانهای زندگانی بودند که بنیان پیام و آموزشهای پیامبر بودند.
زمان گذشت و دین نوبنیاد زرتشت آرام آرام در پهنه ی گسترده ی ایران زمین گسترد و جای خود را در دل و روان و اندیشه ی همگان باز کرد. چه بسا که پیروان کیشهای باستانی مانند مهر پرستان و پیشوایان کیشی آنان نیز آیین نو را پذیرفته و به آن گرویدند. اما کاری که آنان کردند وارد کردن بخشی از باورهای بنیادین خود، و اینبار بگونه ای دیگر در آیین نو بود. این بار دیگر خدایان در جایگاه خدایی نبودند وانگه به “ایزدان” دگرگون گشته بودند. ایزد، به چمار سزاوارِ ستایش. آنان نماد گشتند. مهر، شد نماد همان چیزهایی که بود: نور و روشنایی، عهد و پیمان و دلیری و جنگاوری برای پشتیبانی از آشتی و عهد و پیمان.
در بخشی از مهر یشت، که یادگاری است از فرهنگ مردم ایران زمین در دوران باستان، آمده است که: «ای زرتشت اسپنتمان؛ به مردم بیاموز که مهر و پیمان نشکنند، نه آن پیمانی که با همکیشان خود بسته اند، نه آنکه با کسان دیگر بسته اند، زیرا پیمان با هر کس بسته شود درست است و شکستن آن گناهی است بزرگ، چرا که پیمان شکنان شهر و کشور را به ویرانی و تباهی میکشانند.» (موبد کامران جمشیدی)
بعضی از لغات و واژههای کهن لکی
ردیف |
لکی |
فارسی |
ردیف |
لکی |
فارسی |
ردیف |
لکی |
فارسی |
1 |
ارنامجا |
وسط |
32 |
خاس |
خوب |
63 |
نُوا |
جلو |
2 |
اخنکه |
اینقدر |
33 |
دا |
مادر |
64 |
هاتر |
امکان دارد |
3 |
آزا |
سالم |
34 |
دژ |
دست نخورده |
65 |
هُوار |
پایین |
4 |
اسکه |
گذشته- قدیم |
35 |
دلک |
هول دادن |
66 |
هَرْدَگِل |
قبلاً |
5 |
آگر |
آتش |
36 |
دنگ |
صدا |
67 |
هُوز |
طایفه |
6 |
اسر |
اشک |
37 |
دیارَ |
نمایان است |
68 |
هوکاره |
عادت کرده |
7 |
آسن |
آهن |
38 |
دما |
پشت سر |
69 |
هنجیا |
تکه تکه |
8 |
آیل |
بچه |
39 |
روت |
لخت |
70 |
هُوَر آوا |
غروب آفتاب |
9 |
آشتت |
انداختی |
40 |
ژَن |
زن |
71 |
وِت |
گفت |
10 |
بلوز |
شعله ور |
41 |
ژان |
درد |
72 |
وا |
باد |
11 |
بنار |
سربالایی |
42 |
ژار |
فقیر |
73 |
وِرَن |
گوسفند نر |
12 |
بَرز |
بلند |
43 |
ساورین |
بز نر |
74 |
نِزیره |
سکسکه |
13 |
باوش |
آغوش |
44 |
شوون |
چوپان |
75 |
ویر |
یاد |
14 |
پت |
بینی |
45 |
شیت |
دیوانه |
76 |
وِژم |
خودم |
15 |
پیا |
مرد |
46 |
شاردن |
پنهان کردن |
77 |
وی یر |
برف |
16 |
پتی |
خالی |
47 |
شوویا |
به هم ریخته |
78 |
یاها |
قدرتمند |
17 |
تول |
پیشانی |
48 |
شکت |
خسته |
79 |
وِلکْ |
پهلوی بدن |
18 |
تیژ |
تیز |
49 |
فره |
زیاد |
80 |
رِمگلو |
سر و صدای زیاد |
19 |
تلیش |
پاره پاره |
50 |
گِشت |
همه |
81 |
هْری |
گُل |
20 |
تلوس |
شفق |
51 |
گیسیا |
روشن شد |
82 |
تزین |
بی حسن شدن اعضای بدن |
21 |
توز |
گرد و غبار |
52 |
گیان |
جان |
83 |
سوک |
گوشه -کنار |
22 |
توویا |
آب شدن یخ |
53 |
کت |
افتاد |
84 |
گوْوَر |
آتش دان |
23 |
توریا |
قهر کرده |
54 |
کُلیا |
پخته شد |
85 |
بول |
خاکستر |
24 |
چریکه |
صدای زیاد |
55 |
لیخن |
آب گل آلود |
86 |
تنک |
نازک |
25 |
چپاله |
سیلی |
56 |
لیژ |
سرازیری |
87 |
کَلین |
بزرگ |
26 |
چی |
رفت |
57 |
لِچ |
لب |
88 |
گوجین |
کوچک |
27 |
چلوسک |
هیزم نیم سوخته |
58 |
مَر |
غار |
89 |
چول |
خالی از سکنه |
28 |
چیا |
کوه |
59 |
مِژ |
زغال قرمز |
|
||
29 |
حُوَر |
خورشید |
60 |
میژ |
مکیدن |
|
||
30 |
حَنک |
شوخی |
61 |
میروژ |
مورچه |
|
||
31 |
خِر |
دایره مانند |
62 |
نامانه را |
باختیم |
|
منشور کوروش کبیر با ترجمه به زبانهای
انگلیسی , فرانسوی , آلمانی , اسپانیائی , ایتالیائی وروسی
منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل،شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه جهان.
پسر
کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه انشان ،نوه کوروش، شاه بزرگ، ...، نبیره چیش پیش،
شاه بزرگ ، شاه انشان ... از دودمانی که همیشه شاه بوده اند و فراماروائی
اش را « ِبل »و « نبو » گرامی می دارند و [از طیب خاطر، و]با دل خوش
پادشاهی او را خواهانند .
آنگاه
که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم مقدم مرا با شادمانی
پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم . مردوک خدای بزرگ
دل های مردم بابل را به سوی من گردانید، ...، زیرا من او را ارجمند و
گرامی داشتم . او بر من ، کوروش که ستایشگر او هستم و بر کمبوجیه پسرم ، و
همچنین بر کَس و کار [و ، ایل و تبار]، و همه سپاهیان من ، برکت و مهربانی
ارزانی داشت . ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم . به
فرمان « مردوک » ، همه شاهان بر اورنگ پادشاهی نشسته اند . همه پادشاهان از
دریای بالا تا دریای پائین [مدیترانه تا خلیج فارس ؟] ، همه مردم سرزمین
های دوردست ، از چهارگوشه جهان ، همه پادشاهان « آموری » و همه چادرنشینان
مرا خراج گذاردند و در بابل روی پاهایم افتادند [ پاهایم را بوسیدند] .
از... ، تا آشور و شوش من شهرهای « آگاده » ، اشنونا ، زمبان ، متورنو ،
دیر ، سرزمین گوتیان و همچنین شهرهای آنسوی دجله که ویران شده بود ــ از نو
ساختم . فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی را که بسته شده بود،بگشایند. همه
خدایان این نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم . همه مردمانی راکه
پراکنده و آواره شده بودند، به جایگاه های خود برگرداندم و خانه های ویران
آنان را آباد کردم . همچنین پیکره خدایان سومر و اکد را که « نبونید » ،
بدون هراس ازخدای بزرگ، به بابل آورده بود، به خشنودی مردوک «خدای بزرگ» و
به شادی و خرمی بهنیایشگاه های خودشان بازگرداندم. باشد که دل ها شاد گردد
...
بشود که
خدایانی که آنان را به جایگاه های نخستین شان بازگرداندم،... [ قبل از « بل
» و « نبو »] هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگی بلند باشند ،
چه بسا سخنان پُربرکت ونیکخواهانه برایم بیابند ، و به خدای من « مردوک »
بگویند: کوروش شاه ،پادشاهی است که تو را گرامی می دارد و پسرش کمبوجیه
[نیز]...
اینک
که به یاری «مزدا» تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای چهارگوشه جهان را به
سرگذاشته ام اعلام می کنم که تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را
به من می دهد دین و آئین و رسوم ملت هائی را که من پادشاه آنها هستم محترم
خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیر دستان من دین و آئین و رسوم ملت
هائی که من پادشاه آنها هستم یا ملت های دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا
به آنها توهین نمایند.من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده ام تا روزی
که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد هرگز سلطنت خود را بر هیچ
ملتی تحمیل نخواهم کرد و هر ملتی آزاد است که مرا به سلطنت خود قبول کند
یا نکند وهرگاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند من برای سلطنت آن ملت مبادرت
به جنگ نخواهم کرد. من تا روزی که پادشاه ایران هستم نخواهم گذاشت کسی به
دیگری ظلم کند و اگر شخصی مظلوم واقع شد من حق وی را از ظالم خواهم گرفت و
به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد. من تا روزی که پادشاه هستم
نخواهم گذاشت مال غیر منقول یا منقول دیگری را به زور یا به طریق دیگر بدون
پرداخت بهای آن و جلب رضایت صاحب مال ، تصرف نماید و من تا روزی که زنده
هستم نخواهم گذاشت که شخصی دیگری را به بیگاری بگیرد و بدون پرداخت مزد وی
را به کار وا دارد.
من
امروز اعلام می کنم که هر کسی آزاد است که هر دینی را که میل دارد بپرستد و
در هر نقطه که میل دارد سکونت کند مشروط بر اینکه در آنجا حق کسی را غصب
ننماید و هر شغلی را که میل دارد پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل
است به مصرف برساند مشروط بر اینکه لطمه به حقوق دیگران نزند. هیچکس را
نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده مجازات کرد . من برده
داری را برانداختم. به بدبختی های آنان پایان بخشیدم .
من
تا روزی که به یاری مزدا زنده هستم و سلطنت می کنم نخواهم گذاشت که مردان و
زنان را به عنوان غلام و کنیز بفروشند و حکام و زیر دستان من مکلف هستند
که در حوزه حکومت و ماموریت خود مانع از فروش و خرید مردان و زنان به عنوان
غلام و کنیز بشوند و رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد.
از مزدا خواهانم که مرا در راه اجرای تعهّداتی که نسبت به ملت های ایران و بابل و ملل چهار جانب جهان بر عهده گرفته ام موفق گرداند.
ترجمه انگلیسی منشور کوروش :
Cyrus Charter of Human Rights Cylinder
First Charter of Human Rights
I
am Kourosh (Cyrus), King of the world, great king, mighty king, king of
Babylon, king of the land of Sumer and Akkad, king of the four
quarters, son of Camboujiyah (Cambyases), great king, king of Anshân,
grandson of Kourosh (Cyrus), great king, king of Anshân, descendant of
Chaish-Pesh (Teispes), great king, king of Anshân, progeny of an
unending royal line, whose rule Bel and Nabu cherish, whose kingship
they desire for their hearts, pleasure. When I well -disposed, entered
Babylon, I set up a seat of domination in the royal palace amidst
jubilation and rejoicing. Marduk the great god, caused the big-hearted
inhabitations of Babylon to .................. me, I sought daily to
worship him. At my deeds Marduk, the great lord, rejoiced and to me,
Kourosh (Cyrus), the king who worshipped him, and to Kaboujiyah
(Cambyases), my son, the offspring of (my) loins, and to all my troops
he graciously gave his blessing, and in good sprit before him we
glorified exceedingly his high divinity. All the kings who sat in throne
rooms, throughout the four quarters, from the Upper to the Lower Sea,
those who dwelt in ..................., all the kings of the West
Country, who dwelt in tents, brought me their heavy tribute and kissed
my feet in Babylon. From ... to the cities of Ashur, Susa, Agade and
Eshnuna, the cities of Zamban, Meurnu, Der as far as the region of the
land of Gutium, the holy cities beyond the Tigris whose sanctuaries had
been in ruins over a long period, the gods whose abode is in the midst
of them, I returned to their places and housed them in lasting abodes.
I
gathered together all their inhabitations and restored (to them) their
dwellings. The gods of Sumer and Akkad whom Nabounids had, to the anger
of the lord of the gods, brought into Babylon. I, at the bidding of
Marduk, the great lord, made to dwell in peace in their habitations,
delightful abodes.
May
all the gods whom I have placed within their sanctuaries address a
daily prayer in my favour before Bel and Nabu, that my days may be long,
and may they say to Marduk my lord, "May Kourosh (Cyrus) the King, who
reveres thee, and Kaboujiyah (Cambyases) his son ..." Now that I put the
crown of kingdom of Iran, Babylon, and the nations of the four
directions on the head with the help of (Ahura) Mazda, I announce that I
will respect the traditions, customs and religions of the nations of my
empire and never let any of my governors and subordinates look down on
or insult them until I am alive. From now on, till (Ahura) Mazda grants
me the kingdom favor, I will impose my monarchy on no nation. Each is
free to accept it , and if any one of them rejects it , I never resolve
on war to reign. Until I am the king of Iran, Babylon, and the nations
of the four directions, I never let anyone oppress any others, and if it
occurs , I will take his or her right back and penalize the oppressor.
And
until I am the monarch, I will never let anyone take possession of
movable and landed properties of the others by force or without
compensation. Until I am alive, I prevent unpaid, forced labor. To day, I
announce that everyone is free to choose a religion. People are free to
live in all regions and take up a job provided that they never violate
other's rights.
No
one could be penalized for his or her relatives' faults. I prevent
slavery and my governors and subordinates are obliged to prohibit
exchanging men and women as slaves within their own ruling domains. Such
a traditions should be exterminated the world over.
I
implore to (Ahura) Mazda to make me succeed in fulfilling my
obligations to the nations of Iran (Persia), Babylon, and the ones of
the four directions.
ترجمه فرانسوی منشور کوروش:
Je
suis Kourosh (Cyrus), roi du monde, le grand roi, le roi puissant, le
roi de Babylon, le roi de la terre de Sumer et d'Akkad, le roi des
quatre quarts, fils de Camboujiyah (Cambyases), le grand roi, le roi
d'Anshân, petit-fils de Kourosh (Cyrus), le grand roi, le roi d'Anshân,
descendant de Chaish-Pesh (Teispes), le grand roi, le roi d'Anshân,
progéniture d'une ligne royale éternelle, dont bel de règle et le Nabu
aiment, dont le kingship ils désirent pour leurs coeurs, plaisir. Quand
puits de I - disposé, Babylon entré, I installez un siège de la
domination dans le palais royal parmi le jubilation et rejoicing. Marduk
le grand dieu, causé les grands-hearted inhabitations de
Babylon.................. me, j'ai cherché le journal pour l'adorer.
À mes contrats Marduk, le grand seigneur, rejoiced et à moi,
Kourosh (Cyrus), roi qui l'a adoré, et à Kaboujiyah (Cambyases), à mon
fils, la progéniture (de ma) échine, et à toutes mes troupes il a
graciously donné sa bénédiction, et dans le bon sprit avant lui nous
avons amélioré excessivement son haut divinity. Tous les rois qui se
sont assiss dans des chambres de trône, dans tous les quatre quarts, du
haut à la mer inférieure, ceux qui ont demeurée dans...................,
tous les rois du pays occidental, qui a demeuré dans des tentes, m'ont
apporté leur hommage lourd et ont embrassé mes pieds dans Babylon. De...
aux villes d'Ashur, de Susa, d'Agade et d'Eshnuna, les villes de
Zamban, Meurnu, Der jusque la région de la terre de Gutium, les villes
saintes au delà du Tigris dont les sanctuaires avaient été dans les
ruines sur une longue période, les dieux dont la demeure est au milieu
d'elles, je suis revenu à leurs endroits et logé leur dans les demeures
durables.
J'
ai recueilli ensemble tous leurs inhabitations et ai reconstitué (à
eux) leurs logements. Les dieux de Sumer et d'Akkad que Nabounids a eus,
à la colère du seigneur des dieux, introduit dans Babylon. I, à offrir
de Marduk, grand seigneur, incité pour demeurer dans la paix dans leurs
habitations, demeures délicieuses.
Mai
tous les dieux que j'ai placé dans leurs sanctuaires pour adresser une
prière quotidienne en ma faveur avant bel et Nabu, ces mes jours peuvent
être longs, et peuvent ils disent à Marduk mon seigneur, "mai Kourosh
(Cyrus) le roi, qui thee de reveres, et Kaboujiyah ( Cambyases ) son
fils..." Maintenant que j'ai mis la couronne du royaume de l'Iran, du
Babylon, et des nations des quatre directions sur la tête avec l'aide
(Ahura) de Mazda, j'annonce que je respecterai les traditions, des
coutumes et des religions des nations de mon empire et ne laisse jamais
n'importe lequel de mes gouverneurs et subalternes regarder vers le bas
dessus ou les insulter jusqu'à ce que je sois vivant. Dorénavant,
jusqu'(Ahura) à Mazda m'accorde la faveur de royaume, j'imposera ma
monarchie à aucune nation. Chacun est libre pour l'accepter, et si
n'importe quel un d'eux des rejets il, je ne résolvent jamais sur la
guerre pour régner. Jusqu'à ce que je sois le roi de l'Iran, du Babylon,
et des nations des quatre directions, je ne laisse jamais n'importe qui
ne opprime aucun autre, et s'il se produit, je prendrai son dos de
droite et pénaliserai l'oppresseur.
Et
jusqu'à moi suis le monarque, je ne laisse jamais n'importe qui prendre
la possession des propriétés mobiles et débarquées des autres par la
force ou sans compensation. Jusqu'à ce que je sois vivant, j'empêche le
travail impayé et obligatoire. Au jour, j'annonce que chacun est libre
pour choisir une religion. Peuplez sont libres pour vivre dans toutes
les régions et pour prendre un travail à condition que ils ne violent
jamais autres droites.
Personne
n'ont pu être pénalisés pour les défauts de ses parents. J'empêche
l'esclavage et mes gouverneurs et subalternes sont obligés d'interdire
échanger des hommes et des femmes comme esclaves dans leurs propres
domaines de régner. Un tel des traditions devrait être exterminé le
monde plus de.
J'implore
(Ahura) à Mazda de m'inciter à réussir à s'acquitter de mes obligations
aux nations de l'Iran (Perse), du Babylon, et de celui des quatre
directions.
ترجمه آلمانی منشور کوروش :
Ich
bin Kourosh (Cyrus), König der Welt, großer
König, mächtiger König, König von
Babylon, König des Landes von Sumer und von Akkad,
König der vier Viertel, Sohn von Camboujiyah (Cambyases),
großer König, König von Anshân, Enkel von
Kourosh (Cyrus), großer König, König von
Anshân, Nachkomme von Chaish-Pesh (Teispes), großer
König, König von Anshân, Nachkommen einer unending
königlichen Linie, deren Richtlinienbel und Nabu
schätzen, dessen kingship sie für ihre Herzen wünschen,
Vergnügen. Wenn abgeschaffener i-Brunnen -, betretenes Babylon, stellte
ich einen Sitz von Herrschaft im königlichen Palast unter
jubilation und dem Rejoicing auf. Marduk der große Gott, den
grossen-hearted inhabitations von Babylon.................. mich
verursacht, suchte ich Tageszeitung, um ihn anzubeten.
An
meinen Briefen Marduk, rejoiced der große Lord, und zu mir,
Kourosh (Cyrus), der König, der ihn anbetete, und zu Kaboujiyah
(Cambyases), zu meinem Sohn, das Sekundärteilchen (meiner)
Lende, und gab er allen meinen Truppen graciously seinen Blessing, und
im guten sprit vor ihm glorifizierten wir außerordentlich sein
hohes divinity. Alle Könige, die in den Throneräumen,
während der vier Viertel, vom Upper zum untereren Meer sassen,
die, die in..................., allen Königen des Westlandes
blieben, das in den Zelten blieb, holten mir ihren schweren Tribut und
küßten meine Füße in Babylon. Von... zu den
Städte von Ashur, von Susa, von Agade und von Eshnuna, die
Städte von Zamban, Meurnu, Der bis zu der Region des Landes von
Gutium, die heiligen Städte über dem Tigris hinaus dessen
Schongebiete in den Ruinen über einen langen Zeitraum gewesen waren, die
Götter deren Aufenthaltsort in der Mitte von ihnen ist, kam
ich zu ihren Plätzen und ihnen in dauerhaften Aufenthaltsorten
untergebracht zurück.
Ich
erfaßte alle ihre zusammen inhabitations und stellte (zu
ihnen) ihre Wohnungen wieder her. Die Götter von Sumer und von
Akkad, die Nabounids hatte, zum Zorn des Lords der Götter,
geholt in Babylon. I, am Bieten von Marduk, der große Lord,
gebildet, um im Frieden in ihren habitations, herrliche Aufenthaltsorte
zu bleiben.
Mai
können alle Götter, denen ich innerhalb ihrer
Schongebiete gelegt, habe ein tägliches Gebet zu meinen Gunsten
vor Bel und Nabu zu adressieren, diese meine Tage lang sein und
können sie sagen zu Marduk meinen Lord, "Mai Kourosh (Cyrus)
der König, die reveresthee und Kaboujiyah ( Cambyases ) sein
Sohn..."
und:
Nun da ich die Krone des Königreiches vom Iran, von Babylon
und von Nationen der vier Richtungen auf den Kopf mit Hilfe (Ahura)
Mazda setzte, ich verkünde, daß ich die Traditionen,
Gewohnheiten und Religionen der Nationen meines Reiches und lasse nie
irgendwelche meiner Gouverneure und Untergebenen unten an schauen oder
sie beleidigen respektiere, bis ich lebendig bin. Ab sofort bis (Ahura)
Mazda bewilligt mir die Königreichbevorzugung, ich auferlegt
meinen Monarchy keiner Nation. Jedes ist frei, sie anzunehmen und wenn
irgendein von ihnen Ausschüße es, ich nie auf Krieg beheben zu
regieren. Bis ich der König vom Iran, von Babylon und von
Nationen der vier Richtungen bin, lasse ich nie jedermann unterdrücke
alle mögliche andere, und wenn es auftritt, nehme ich seine
oder Rechtrückseite und bestrafe den Unterdrücker.
Und
bis bin mich der Monarch, werde ich lasse nie jedermann Besitz der
beweglichen und gelandeten Eigenschaften von den anderen durch Kraft
oder ohne Ausgleich nehmen. Bis ich lebendig bin, verhindere ich
unbezahlte, Zwangsarbeit. Zum Tag verkünde ich, daß jeder frei
ist, eine Religion zu wählen. Bevölkeren Sie sind
frei, in allen Regionen zu leben und einen Job aufzunehmen,
vorausgesetzt daß sie nie andere Rechte verletzen.
Niemand
konnten für Störungen seiner oder Verwandter bestraft werden.
Ich verhindere Sklaverei und meine Gouverneure und Untergebenen werden
verbunden Männer, und Frauen als Sklaven innerhalb ihrer
eigenen Anordnengebiete auszutauschen zu verbieten. Solches Traditionen
sollte rüber geabschaffen werden der Welt.
Ich
implore zu (Ahura) Mazda, um mich folgen zu lassen, mit, meine
Verpflichtungen zu erfüllen zu den Nationen vom Iran (Persien), von
Babylon und von den der vier Richtungen.
ترجمه اسپانیائی منشور کوروش :
Soy
Kourosh (Cyrus), rey del mundo, gran rey, rey poderoso, rey de Babylon,
rey de la tierra Sumer y Akkad, rey de los cuatro cuartos, hijo de
Camboujiyah (Cambyases), gran rey, rey de Anshân, nieto de Kourosh
(Cyrus), gran rey, rey de Anshân, descendiente de Chaish-Pesh (Teispes),
gran rey, rey de Anshân, progenie de una línea real
interminable, que de belio de la regla y de Nabu acaricia, que kingship
desean para sus corazones, placer. En medio de cuando pozo de I -
dispuesto, Babylon entrado, instalé un asiento de la
dominación en el palacio real el jubilation y el rejoicing.
Marduk el gran dios, causado los inhabitations grandes-hearted de
Babylon.................. me, intenté el diario para adorarlo. En mis
hechos Marduk, el gran señor, rejoiced y a mí,
Kourosh (Cyrus), el rey que lo adoraba, y a Kaboujiyah (Cambyases), a mi
hijo, el descendiente (de mi) lomo, y a todas mis tropas él graciously
dio su bendición, y en buen sprit antes de él glorificamos
excesivamente su divinity alto. Todos los reyes que se sentaron en
cuartos del trono, a través de los cuatro cuartos, del alto al mar
más bajo, los que moraron en..................., todos los
reyes del país del oeste, que moró en tiendas, me
trajeron su tributo pesado y se besaron los pies en Babylon. De... a las
ciudades de Ashur, de Susa, de Agade y de Eshnuna, las ciudades de
Zamban, Meurnu, Der hasta la región de la tierra de Gutium,
las ciudades santas más allá del Tigris que
santuarios habían estado en ruinas sobre un
período largo, los dioses que domicilio está en el
medio de ellas, volví a sus lugares y contenido les en
domicilios duraderos.
Recolecté
juntos todos sus inhabitations y restauré (a ellos) sus viviendas. Los
dioses de Sumer y de Akkad que Nabounids tenía, a la
cólera del señor de los dioses, traído
en Babylon. I, en hacer una oferta de Marduk, el gran señor,
hecho para morar en paz en sus habitations, domicilios encantadores.
Mayo
todos los dioses que he colocado dentro de sus santuarios para tratar
un rezo diario en mi favor antes de belio y de Nabu, esos mis
días pueden ser largos, y pueden ellos dicen a Marduk a mi
señor, "mayo Kourosh (Cyrus) el rey, que thee de los reveres,
y Kaboujiyah ( Cambyases ) su hijo..." Ahora que puse la corona del
reino de Irán, de Babylon, y de las naciones de las cuatro
direcciones en la cabeza con la ayuda (Ahura) de Mazda, anuncio que
respetaré las tradiciones, los costumbres y las religiones de las
naciones de mi imperio y nunca dejo a cualesquiera de mis gobernadores y
subordinados mirar abajo encendido o insultarlos hasta que estoy vivo.
De ahora encendido, hasta (Ahura) Mazda me concede el favor del reino,
yo impondrá mi monarquía ante ninguna
nación. Cada uno está libre aceptarla, y si de
ellos los rechazos él, yo nunca resuelve en guerra reinar. Hasta que soy
el rey de Irán, de Babylon, y de las naciones de las cuatro
direcciones, nunca dejo cualquier persona oprimo cualquier otros, y si
ocurre, tomaré el suyo o su parte posteriora de la derecha y penalizaré
el opresor.
Y
hasta mí soy el monarca, nunca dejo cualquier persona tomar
la posesión de las características movibles y
aterrizadas de las otras por la fuerza o sin la remuneración.
Hasta que estoy vivo, prevengo el trabajo sin pagar, forzado. Al
día, anuncio que cada uno está libre elegir una
religión. Pueble están libre vivir en todas las
regiones y tomar un trabajo a condición de que nunca violan
las otras derechas.
Nadie
se podían penalizar para las averías de sus o sus
parientes. Prevengo esclavitud y obligan a mis gobernadores y
subordinados a prohibir el intercambiar de hombres y de mujeres como
esclavos dentro de sus propios dominios de la decisión. Tal
las tradiciones se debe exterminar el mundo encima.
Imploro
(Ahura) a Mazda para hacer que tiene éxito en satisfacer mis
obligaciones a las naciones de Irán (Persia), de Babylon, y
de los que esta' de las cuatro direcciones.
ترجمه ایتالیائی منشور کوروش :
Sono
Kourosh (Cyrus), re del mondo, re grande, re mighty, re di Babylon, re
della terra di Sumer e di Akkad, re dei quattro quarti, figlio di
Camboujiyah (Cambyases), re grande, re di Anshân, nipote di Kourosh
(Cyrus), re grande, re di Anshân, discendente di Chaish-Pesh (Teispes),
re grande, re di Anshân, progenie di una linea reale senza fine, di cui
bel di regola e Nabu è, di cui il kingship vogliono per i loro cuori,
piacere. Quando pozzo di I - disposto di, Babylon inserito, I installi
una sede della dominazione nel palazzo reale in mezzo del jubilation e
del rejoicing. Marduk il dio grande, causato ai inhabitations
grandi-hearted di Babylon.................. me, ho cercato il quotidiano
per adorarlo. Ai miei atti Marduk, il signore grande, rejoiced ed a me,
Kourosh (Cyrus), il re che lo ha adorato ed a Kaboujiyah (Cambyases),
al mio figlio, la prole (del mio) lombo ed a tutte le mie truppe
graciously ha dato il suo blessing e nel buon sprit prima di lui abbiamo
glorificato eccessivamente il suo alto divinity. Tutti i re che si sono
seduti nelle stanze del throne, durante i quattro quarti, dalla tomaia
al mare più basso, coloro che ha abitato..................., in tutti i
re del paese ad ovest, che ha abitato in tende, mi hanno portato il loro
tributo pesante ed hanno baciato i miei piedi in Babylon. Da... alle
città di Ashur, di Susa, di Agade e di Eshnuna, le città di Zamban,
Meurnu, Der fino alla regione della terra di Gutium, le città sante
oltre il Tigris di cui i santuari erano stati in rovine su un periodo
lungo, i dii di cui la residenza è nel midst di loro, ho rinviato ai
loro posti ed alloggiato loro nelle residenze durevoli.
Ho
raccolto insieme tutti i loro inhabitations ed ho ristabilito (a loro)
le loro dimore. I dii di Sumer e di Akkad quale Nabounids ha avuto, alla
rabbia del signore dei dii, introdotto in Babylon. I, all'offerta di
Marduk, il signore grande, incitato per abitare nella pace nei loro
habitations, residenze deliziose.
Maggio
tutti i dii quale ho disposto all'interno dei loro santuari per
richiamare una preghiera quotidiana nel mio favore prima del bel e di
Nabu, quei i miei giorni possono essere lunghi e possono dicono a Marduk
il mio signore, "maggio Kourosh (Cyrus) il re, che thee dei reveres e
Kaboujiyah ( Cambyases ) il suo figlio..." Ora che ho messo la parte
superiore del regno dell'Iran, di Babylon e delle nazioni dei quattro
sensi sulla testa con l'aiuto (Ahura) di Mazda, annuncio che
rispetterò le tradizioni, abitudini e religioni delle nazioni
del mio impero e mai non ne lascio c'è ne dei miei regolatori e
subalterni osservare giù sopra o insultarlo fino a che non sia vivo.
D'ora in poi, lavorare (Ahura) a Mazda mi assegna il favore di regno, io
imporrà il mio monarchy a nessuna nazione. Ciascuno è libero accettarla
e se qualunque di loro scarti esso, io non risolve mai sulla guerra
regnare. Fino a che non sia il re dell'Iran, di Babylon e delle nazioni
dei quattro sensi, non lascio mai chiunque oppress alcuni altri e se
accade, prenderò la sua parte posteriore di destra e
penalizzerò il oppressor.
E
fino all'sono il monarca, mai non lascio chiunque prendere il possesso
delle proprietà mobili ed atterrate degli altre da forza o senza
compensazione. Fino a che non sia vivo, impedisco il lavoro non pagato e
forzato. Al giorno, annuncio che tutto è libero scegliere una
religione. Popoli sono libero vivere in tutte le regioni e prendere un
lavoro a condizione che non violano mai altri diritti.
Nessuno
hanno potuto essere penalizzati per i difetti dei suoi parenti.
Impedisco lo slavery ed i miei regolatori e subalterni sono obbligati
proibire scambiare gli uomini e donne come schiavi all'interno dei loro
propri dominii di regolamento. Tale tradizioni dovrebbe exterminated il
mondo sopra.
Imploro
(Ahura) a Mazda per incitarlo a riuscire a rispettare i miei obblighi
alle nazioni dell'Iran (Persia), di Babylon e di quei dei quattro sensi.
ترجمه قسمت اول از منشور کوروش به زبان روسی :
Я
— Кир, царь мира, великий царь, могучий царь, царь Вавилона, царь
Шумера и Аккада, царь четырех стран, сын Камбиса, великого царя, царя
города Аншана, внук Кира, великого царя, царя города Аншана, потомок
Теиспа, великого царя, царя города Аншана, отрасль вечного царства,
династия которого любезна Белу и Набу, владычество которого приятно их
сердцу. Когда я мирно вошел в Вавилон и при ликованиях и веселии во
дворце царей занял царское жилище, Мардук, великий владыка, склонил ко
мне благородное сердце жителей Вавилона за то, что я ежедневно помышлял о
его почитании. Мои многочисленные войска мирно вступили в Вавилон. Во
весь Шумер и Аккад я не допустил врага. Забота о внутренних делах
Вавилона и обо всех его святилищах тронула меня, и жители Вавилона нашли
исполнение своих желаний, и бесчестное иго было с них снято. Я отвратил
разрушение их жилищ и устранил их падение. Моим благословенным деяниям
возрадовался Мардук, великий владыка, и благословил меня, Кира, царя,
чтущего его, и Камбиса, моего сына, и все мое войско милостью, когда мы
искренне и радостно величали его возвышенное божество. Все цари, сидящие
во дворцах всех стран света, от Верхнего моря до Нижнего... и в шатрах
живущие цари запада, все вместе принесли свою тяжелую дань и целовали в
Вавилоне мои ноги. До Ашшура и Суз: Агаде, Эшнунак, Замбан, Метурну,
Дери, вместе с областью земли Гутиев, города по ту сторону Тигра,
основанные с древних дней, богов, живущих в них, вернул я на их места и
дал им обитать там навеки. Всех их жителей собрал я и восстановил их
жилища. И богам Шумера и Аккада, которых Набонид, к гневу владыки богов,
перенес в Вавилон, дал я, по повелению Мардука, великого владыки,
невредимо принять обитание в их чертогах «Веселия сердца». Все боги,
возвращенные мною в свои города, да молятся ежедневно пред Белом и Набу
(Нево) о долготе дней моих, замолвят за меня милостивое слово и скажут
Мардуку, моему владыке: да будет Киру, царю, чтущему тебя, и Камбису, его сыну
مقدمه از پرویز ناتل خانلری
نوشتهای که به زبان بابلی نو، روی استوانه ی گلی در سال های آخر قرن نوزدهم کشف شده و متضمن فرمان کوروش بزرگ (کبیر) هخامنشی هنگام تسخیر شهر بابل است، کهن ترین سند کتبی از دادگستری و مراعات حقوق بشر در تاریخ ایران و مایهی سرافرازی ایرانیان است.
این سند تا کنون مورد تحقیق دانشمندان کشورهای بیگانه قرار گرفته و به چندین زبان ترجمه شده و بحث های علمی درباره ی آن انجام گرفته است. اما نقل آن به فارسی همیشه از روی ترجمه های دیگران صورت پذیرفته است، لازم بود که پژوهنده ای ایرانی اصل این سند مهم را مورد مطالعه قرار دهد و به فارسی نقل کند و فرهنگستان ادب و هنر ایران که به لزوم و اهمیت این کار توجه داشت توفیق یافت که این کار را بر عهده ی همکار دانشمند آقای عبدالمجید ارفعی قرار دهید و اینک نتیجه ی تحقیق ایشان منتشر می شود.
پیشگفتار عبدالمجید ارفعی
لوحه ی استوانه ای کوروش بزرگ در سال 1879 میلادی توسط «هرمز رسام» در شهر بابل یافته شد. نخستین آوانویسی لوحه توسط «سر هنری راولینسون»(Sir H.C. Rawlinson) در «مجله ی انجمن سلطنتی آسیایی»(Journal of the Royal Asiatic Society) سری جدید شماره ی 12 (سال 1885) به چاپ رسید.
نخستین نسخه برداری توسط «تئوفیلوس گ. پینچس»(Theophilus G. Pinches) در کتاب «سنگ نبشته های آسیای غربی»(Cuneiform Inscription of Western Asia) معروف به «پنج راولینسون» در مجلد پنجم شماره 35 در سال 1882 میلادی به چاپ رسید.
در این اواخر تحقیقات جدید نشان داد که قسمتی از یک لوحه ی استوانه ای که آن را نبونئید پادشاه بابل می دانستند و در موزه ی دانشگاه «ییل»(Yale) در آمریکا نگهداری می شد و در کتاب سنگ نبشته های بابلی در مجموعه ی «ج.ب. نیس»(Babylonian Inscription in the Collection of J.B. Nies) مجلد دوم شماره ی 32 به چاپ رسیده است، جزئی از لوحه ی کورش بزرگ از سطر 36 تا 43 می باشد. از این رو قطعه ی مزبور به انگلستان برده شد و به لوحه ی اصلی ملحق گردید. متن این قطعه همراه با متن لوحه ی اصلی یکجا در سال 1975، به همراه تصحیحات و یادداشت های بسیار سودمند آقای پروفسور «پاول ریچارد برگر»(Paul Richard Berger) استاد دانشگاه «مونستر»(Munster) آلمان در مجله ی آشورشناسی (Zeitehrift für Assyriologie) مجلد 64 (جولای 1975) به چاپ رسید.
به سبب آنکه در نسخه برداری چاپ شده در سال 1882 اشتباهاتی موجود بود از برای برطرف کردن آن اشتباهات و نیز افزودن قطعه ی تازه یافته شده، نسخه برداری جدیدی توسط این جانب انجام گرفت. با این امید که خالی از نقص باشد.
بر خود فرض می داند که از مهربانی های استاد ارجمند جناب آقای «پرویز ناتل خانلری» که از هیچ یاری و یاوری در انجام این کار دریغ نفرمودند، سپاسگزاری کنم.
همچنین از آقای پروفسور برگر سپاسگزارم که نه تنها شفاها راهنمایی بسیار به اینجانب فرمودند بلکه تصحیح نقل به تلفظ لوحه را نیز بر عهده گرفتند. هرچند ایشان به تمامی در انجام این قول کوشیدند اما دریغا که آن یادداشت های تصحیح شده به همراه یادداشت ها و مقالات مورد نیاز دیگر که اشان برای اینجانب فرستاده بودند، هیچگاه به دست اینجانب نرسید.
چون تمامی کارهای کتاب انجام گرفته و آماده ی انتشار شد، از اقبال نیک آقای پرفسور برگر به ایران آمد و فرصتی دست داد تا تمامی لوحه را از آغاز تا انجام با یکدیگر بررسی کنیم.
در این بررسی بخش «نقل به تلفظ» که توسط اینجانب انجام گرفته بود، تصحیح شد. همچنین اشتباهاتی که به سبب پاره ای اشتباهات موجود در نسخه برداری رخ داده بود تصحیح گردید. به علاوه ما موفق شدیم قسمت هایی از سطر 36 را بازسازی کرده و بر دانستنی های خود بر این لوحه بیافزاییم.
نکات دستوری این لوحه که توسط آقای پرفسور برگر تهیه شده و هنوز به چاپ نرسیده است، پس از آنکه به فارسی ترجمه شد در چاپ دوم، ضمیمه ی این کتاب خواهد شد.
همچنین بر خود لازم می دانم از هیات امنای موزه ی برینتانیا به ویژه آقای پروفسور «ادموند سولبرژه»(Endmond Sollberger) نگهدارنده ی الواح بابلی آن موزه که در کمال لطف عکس های لوحه و بدل لوحه را در اختیار این جانب گذارده و اجازه ی چاپ آن ها را داده اند سپاسگزاری کنم.
از دوستان و همکاران گرامیم خانم دکتر «مهین صدیقیان» که متن فارسی را تصحیح کرده اند و آقای «بهنام خلیلی» که موارد مشکل مقالات آلمانی را ترجمه کرده، خانم «مهری رحمانی» که نسخه برداری لوحه را آماده ی چاپ کرده، و آقای «علیرضا رضایی» که در تهیه ی نقشه ی شهر بابل مرا یاری کردند بسیار سپاسگزارم.
--------------------------------------------------------------------------------
متن کامل
فرمان کورش بزرگ
1. .............................................................................................. [ بنا کرد ] (؟)
2. ............................................................................................. گوشه ی جهان.
3. .......................................... ناشایستی شگرف بر سروری [1]↓ کشورش چیره شده بود [2]↓
4. ............................................. (فرمود تا به زور) باج گندم و دهش رمه بر آنان بنهند [3]↓
5. (پرستشگاهی) همانند اَسنگیل Esangila [ بنا کر]د ... از برای او ur و دیگر جای های مقدس
6. با آیین هایی نه در خور ایشان، آیین پیش کشی قربانی ای نهاد که (پیش از آن) نبود. هر روز به گونه ای گستاخانه و خوار کننده سخن می گفت، و نیز با بدکرداری از بهر خوار کردن (خدایان)[4]↓
7. بردن نذورات را (به پرستشگاه ها) برانداخت. [ او (همچنین) در آیین ها (به گونه هایی ناروا) دست برد. اندوه و ناشادمانی ] را به (= در) شهرهای مقدس بپیوست. او پرستش مردوک Marduk پادشاه خدایان را از دل خویش بشست.
8. کسی که همواره به شهر وی (= شهر مردوک = بابل Bābilion) تباهکاری روا می داشت (و) هر روز [ به آزردن (آن) سرزمین دست (می یازید)، مردمانش ] را با یوغی بی آرام به نابودی می کشانید، همه ی آن ها را.
9. از شکوه های ایشان انلیل Enlil خدایان (= سرور خدایان = مردوک) سخت به خشم آمد. [ جای های مقدس رها شدند و یادنمای (آن) پرستشگاه ها (= آثار) به فراموشی سپرده شد ]. دیگر خدایان باشنده در میان ایشان (نیز) پرستشگاه های خویش را ترک کردند.
10. در (برابر) خشم وی (= مردوک) او (= نبونئید Nabūna'id) آنان (= پیکره های خدایان) را به بابل فرا برد. لیک مردوک، [ آن بلند پایه که آهنگ جنگ کرده بود ]، از بهر همه ی باشندگان روی زمین که جای های زندگیشان ویرانه گشته بود،
11. و (از بهر) مردم سرزمین های سومر Šumer و اکد Akkadî که (بسان) [ کالبد ] مردگان (بیجان) گشته بودند، او (= مردوک) از روی اراده و خواست خویش روی به سوی آنان باز گردانید و بر آنان رحمت آورد و آنان را ببخشود.
12. (مردوک) در میان همه ی سرزمین ها، به جستجو و کاوش پرداخت، به جستن شاهی دادگر،[5]↓ آنگونه که خواسته ی وی (= مردوک) باشد، شاهی که (برای در پذیرفتن او) دستان او به دست خویش گرفت.[6]↓
13. او (= مردوک) کورش، پادشاه شهر انشان Anšan را به نام بخواند (برای آشکار کردن دعوت وی) و او را به نام بخواند (از بهر) پادشاهی بر همه ی جهان.
13. او (= مردوک) سرزمین گوتیان Qutî و تمامی سپاهیان مندَ Manda (= مادها)، [7]↓ را به فرمانبرداری از او (= کورش) واداشت.[8]↓ او (مردوک) - (واداشت تا) - مردم، سیاه سران،[9]↓ به دست کورش شکست داده شوند.
14. (در حالی که) او (= کورش) با راستی و داد پیوسته آنان را شبانی می کرد، خدای بزرگ، نگاهبان مردم خویش، با شادی به کردارهای نیک و دل (پر از) داد او ( = کورش) نگریست.
15. (پس) او را فرمود که به سوی شهر وی، بابل، پیش رود. (مردوک) او (= کورش) را برانگیخت تا راه بابل را در سپرد (و خود) همانند دوست و همراهی در کنار وی همواره گام برداشت.
16. (در حالی که) سپاهیان بی شمار او [10]↓ که همانند (قطره های) آب یک رود به شمارش درنمی آمدند،[11]↓ پوشیده در ساز و برگ جنگ،[12]↓ در کنار وی گام برمی داشتند.
17. او (= مردوک) بی هیچ کارزاری وی (= کورش) را به شهر خویش، بابل، فرا برد. (مردوک) بابل را از هر بدبختی برهانید (و) نبونئید را - پادشاهی که وی (= مردوک) را پرستش نمی کرد - به دست او (= کورش) سپرد.[13]↓
18. همه ی مردم بابل، همگی (مردم) سومر و اکد، (همه ی) شاهزادگان و فرمانروایان [14]↓ به وی (= کورش) نماز بردند و بر دو پای او بوسه دادند (و) از پادشاهی اش شادمان گردیده، چهره ها درخشان کردند.
19. سروری که به یاری وی خدایان ِ(؟) در خطر مرگ (قرار گرفته) زندگی دوباره یافتند و از گزند و آسیب رها شدند، (و) همه ی خدایان (؟) به شادی او را همی ستودند و نامش را گرامی داشتند.
20. من، کورش، پادشاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه ی جهان،
21. پسر کمبوجه، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان، نوه ی [15]↓ کورش، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان، نبیره ی چیش پیش، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان،
22. از تخمه ی پادشاهی ای جاودانه، آن که پادشاهیش را خداوند [16]↓ (= مردوک) و نبو Nabû دوست می دارند و از بهر شادی دل خویش پادشاهی او را خواهانند.
آنگاه که من (= کورش) آشتی خواهان به بابل اندر شدم،[17]↓
23. با شادی و شادمانی در کاخ شهریاری خویش، اورنگ سروری خویش بنهادم، مردوک، سرور بزرگ، مهر دل گشاده ام را که د[وستدار ] بابل است به خواست خود به [ خویشتن گروانید ] (پس) هر روز پیوسته در پرستش او کوشیدم.[18]↓
24. (و آنگاه که) سربازان بسیار [19]↓ من دوستانه اندر بابل گام برمی داشتند، من نگذاشتم کسی (در جایی) در تمامی سرزمین های سومر و اکد ترساننده باشد.
25. من (شهر) بابل و همه ی (دیگر) شهرهای مقدس را در فراوانی نعمت پاس داشتم. درماندگان باشنده در بابل را که (نبونئید) ایشان را به رغم خواست خدایان یوغی [20]↓ داده بود (؟) نه در خور ایشان،
26. درماندگی هاشان را چاره کردم و ایشان را از بیگاری برهانیدم.[21]↓
مردوک، خدای بزرگ از کردارهای من شاد شد و
27. (آنگاه) مرا، کورش، پادشاهی که پرستنده ی وی است و کمبوجیه، فرزند ِزاده شده ی من و همگی سپاهیانم را
28. با بزرگواری، افزونی داد و ما به شادمانی، در آشتی تمام، کردارهایمان به چشم او زیبا جلوه کرد و والاترین پایه ی [22]↓ [ خدائیش ] را ستودیم. به فرمان او (= مردوک) همه ی شاهان بر اورنگ شاهی برنشسته
29. و همگی (شاهان) جهان [23]↓ از زبرین دریا (= دریای مدیترانه) تا زیرین دریا (= دریای پارس)، (همه ی) باشندگان سرزمین های دور دست، همه ی شاهان آموری شاهان Amurrû آموری،[24]↓ باشندگان در چادرها همه ی آن ها
30. باج و ساو بسیارشان [25]↓ را از بهر من؛ (= کورش) به بابل اندر آوردند و بر دو پای من بوسه دادند.
از ... تا (شهر) آشور Aššur و شوش MŬŠ. ERIN = Šusan
31. آگاده Agade، سرزمین اشنونا Ešnunna، (شهر) زمین مه - تورنو Mê - Turnu، دیر Dēr تا (پایان) نواحی سرزمین گوتیان و نیز (همه ی) شهرهای مقدس آن سوی دجله که از دیرباز ویرانه گشته بود،[26]↓ (از نو باز ساختم).
32. (و نیز پیکره ی) خدایانی را که در میانه ی آن شهرها (= جای ها) به جای های نخستین بازگردانیدم و (همه ی آن پیکره ها را) تا به جاودان در جای (نخستین شان) بنشاندم (و) همگی آن مردم را (که پراکنده بودند)، فراهم آوردم و آنان را به جایگاه های خویش بازگردانیم.
33. (و نیز پیکره ی) خدایان سومر و اکد را که نبونئید (بی بیم) از خشم سرور خدایان (= مردوک) با بابل اندر آورده بود، به فرمان مردوک، خدای بزرگ به شادی و خوشی
34. در نیایشگاه هایشان بنشاندم - جای هایی که دل آن ها شاد گردد -
باشد که خدایانی که من به جای های مقدس (نخستین شان) باز گردانیدم،
35. هر روز در برابر خداوند (= مردوک) و نبو زندگی دیریازی از بهر من بخواهند [27]↓ و هماره در پایمردی من سخن ها گویند، با واژه هایی نیک خواهانه باشد که به مردوک، خدای من، گویند که «به کورش، پادشاهی که (با بیم) تو را پرستنده است و کمبوجیه پسرش،
36. بی گمان باش، بهل تا آن زمان باز سازنده باشند ... با روزهایی بی هیچ گسستگی.» همگی مردم بابل پادشاهی را گرامی داشتند و من همه ی (مردم) سرزمین ها را در زیستگاهی آرام بنشانیدم.
37. [ ......................... یک ؟ غا]ز، دو اردک و ده قمری (فربه) بیش از (رسم ِمعمول ِدادن ِ) غازها، اردک ها و قمریان (معین کردم)
38. [...............بل]ند و بر آن ها بیفزودم. در استوار گردانیدن ب[نای ] باروی «ایمگور - انلیل Imgur - Enlil» باروی بزرگ شهر بابل کوشیدم [28]↓ و
39. [................] دیوار کناره ای (ساخته از) آجر را بر کنار خندق شهر که (یکی از) شاهان پیشین [ ساخته و (بنایش را) به انجام نرسانیده ] بود،
40. [ بدانسان که ] بر پیرامون [ شهر (به تمامی) برنیامده بود ]،[29]↓ آنچه را که هیچ از یک شاهان پیشین (با وجود) افراد به بیگاری گرفته شده ی [ کشورش ] در بابل نساخته بودند،
41. [ ..... از قیر ] و آجر از نو بار دیگر بساختم و [ بنایشا]ن [30]↓ [ را به انجام رسانیدم. ]
42. [ دروازه های بزرگ وسیع مر آن ها را بنهادم ....... و درهایی از چوب سدر ] با پوششی از مفرغ، با آستانه ها و پاشنه [هایی از مس ریخته شده ...... هر آن جایی که دروازه ها]یشان (یافت می شد)،
43. [ استوار گردانیدم .................................................................................. نو]شته ای لوحه ای (در بردارنده ی) نام آشور بانی پال Aššur - bāni - apli شاهی پیش [31]↓ از من [ در میان آن (= بنا) بدید]م.
44. ....................................................................................................
45. ....................................................................................... تا به روز جاودان.
--------------------------------------------------------------------------------
پانوشت ها :
↑
[1] استفاده از واژه ی enūto «سروری» (صفت از واژه ی EN سومری به معنی
خداوند، صاحب) احتمالا نمایانگر آن است که هنوز اعتقاد ابتدایی راجع به
نزدیکی بسیار بین قدرت حیاتی فرمانروا و ترقی و پیشرفت کشور در میان
نویسندگان بابلی رواج داشته. نقل از مرحوم پروفسور «ا. لئو اوپنهایم»(A.
Leo Oppenheim) رجوع کنید به :
Anceint Near Eastern Texts Related to Old Testament, ed. James B. Pritchard, 3rd ed. With Supplement (Priceton: Princeton University Press, 1696), P. 315, n. Ι.
↑ [2] معنی لغوی : قرار گرفته بود.
↑ [3] پیش از دوباره خوانی لوحه توسط آقای پروفسور «Paul Richard Berger» به جای واژه ی (؟) buli واژه ی tamšili بازسازی شده بوده است و از این رو این سطر به گونه ی زیر ترجمه شده بود :
[ «... نبوئید راستین پیکره های خدایان را از اورنگ هاشان برداشته و ] (دیگران را) بر آن واداشت تا پیکره های (دروغین) بر آن ها (= اورنگ ها) جای دهند.»
نسخه برداری اینجانب وجود bu را تایید نمی کند و آنچه باقی مانده به ši شباهت بیشتری دارد.
↑ [4] در بازسازی پایان سطر 6 اختلاف نظرهایی وجود دارد. در بازسازی پایان سطر 6 اینجانب نظر شادروان اوپنهایم و فرهنگ آشوری شیکاگو را نقل کرده است. در فرهنگ آشوری شیکاگو (Assyrian Dictionary Chicago) جلد سوم D ص 11 شماره ی 3 در ذیل واژه ی «dabābu» این عبارت به صورت زیر بازسازی شده است.
Umišamma iddinibub šipr{I m}agritim
«هر روز از رفتارهای خوار کننده سخن می گفت»
و این بازسازی در ترجمه ی شادروان پروفسور اوپنهایم نیز آشکار است.
آقای پروفسور برگر این شکستگی را «u ana magriti» بازسازی کرده که با بررسی های دوباره توسط اینجانب و خود آقای برگر، به جهت نبودن فضای کافی برای واژه ی «ana» این بازسازی کنار نهاده شد.
↑ [5] معنی لغوی : درست، با تقوی
↑ [6] شادروان اوپنهایم از آن جهت که شاه می بایست در هنگام انجام آیین های سال نو دست خداوند مردوک را بگیرد این قسمت را چنین ترجمه کرده :
«شاهی که (در آیین سال نو akîtu) یاری اش کند».
↑ [7] واژه ای که به «ماد» باز گردانیده شده به دو صورت «Ummānmanda» ماد و «Umman Manda» سپاهیان ماد خوانده و ترجمه شده است.
↑ [8] معنی لغوی : آن ها را واداشت تا (در برابر) دو پایش نماز برند.
↑ [9] واژه ی «şalmat qaqqadi» به معنی سیاه سران استعاره ای شاعرانه است برای مردم به طور کلی به سبب آفریده شدن از جانب خدایان و شبانی - نگهبانی - شدن از جانب شاه.
↑ [10] معنی لغوی : به گونه ی وسیعی گسترده.
↑ [11] معنی لغوی : شمارش آن ها غیر قابل شناخت و فهم است.
↑ [12] معنی لغوی : سلاح هایشان بسته شده.
↑ [13] معنی لغوی : دستانش (= دستان کوروش) را از او (= نبونئید) پر کرد.
↑ [14] واژه ی «šakkannakkî» که در این جا به «فرمانروایان» بازگردانیده شده، حکمرانان محلی به ویژه امرای دست نشانده ای بوده اند که در سرزمین های فتح شده از سوی پادشاه پیروز به حکمرانی منصوب می شده اند.
↑ [15] معنی لغوی : پسر ِپسر.
↑ [16] واژه ی «EN = bēl» به معنی مطلق «خداوند» در این زمان تنها برای خداوند مردوک بکار برده می شده است.
↑
[17] در سال هفدهم نبونئید سپاهان کوروش در ماه تشریتو Tašrîtu (شهریور-
مهر سال 539 پیش از میلاد) برای نخستین بار سپاهان بابل را به فرماندهی پسر
نبونئید در محلی به نام اپیس Opis شکست می دهند. در این هنگام مردم بابل
بر (نبونئید) سر به شورش برمی دارند، اما این شورش را نبونئید با کشتاری
سهمگین سرکوب می کند. روز چهاردهم تشریتو (10 مهر ماه) شهر سیپر sippar در
شصت کیلومتری شمال بابل به دست سپاهیان کورش گشوده می شود. روز 16 تشریتو
(= 12 مهرماه) گبریاس فرمانده سپاهان گوتی (= آشور) از راه بستر رود فرات
وارد بابل می شود و شهر را بی خونریزی تصرف می کند. روز سوم ماه Arahsamnu
ارخسمنو (= 18 آبان) کورش به بابل می آید.
رجوع کنید به : سیدنی اسمیت
Sidney Smith, Babylonian Historical Texts Relating to the Capture and Downfall of Babylonian. London: Methuen and Co. Ltd. 1924.
↑ [18] معنی لغوی : جستجو کردم.
↑ [19] رجوع کنید به زیر نویس 10.
↑ [20] منظور از «یوغ» بیگاری است.
↑ [21] جمله ی «anhussn upasih usaptir sarbasunu» به گونه های مختلفی ترجمه شده از آن جمله :
a. Weissbach: Verfall besserte ich aus, liess aufgraben ihren Einsturz.
b. Schrader: ihr Schaden besserte ich aus: ihre sarbu liess ich ofnen.
c. oppenheim: I brought relief to their dilpidated hausing, putting (thus) an end to their (main) complaints.
A. Leo Oppenheim, Ancient Near Eastern Texts. P 316.
d. Paul Richard Berger : schaffte ich Erholung von ihrer Erschopfung, liess ihre fron losen.
P. R. Berger “der Kyros - Zylinder mit dem Zusatzfragment BIN II Nr. 32 und die akkadischen Personennamen in Danielbuch”. Zeitchrift fur Assyriologic, 64 (Juli, 1975), 199.
e. The Assyrian Dictionary, Chicago, Vol. 1/11, p. 120, sub anhutu: I relieve their weariness, unfastening the ropes (they pulled).
در این مرجع به جای واژه ی «sarbasunu» به اشتباه «sardisunu» به چاپ رسیده.
↑ [22] معنی لغوی : مقام اول.
↑ [23] معنی لغوی : تمامی سرزمین های مسکون.
↑ [24] واژه ی Amurru «آموری» چون به قومی اطلاق می شده که در آغاز هزاره ی دوم پیش از میلاد از سوی غرب رود فرات به بین النهرین مهاجرت کردند، به معنی مطلق «غرب» نیز آمده از این رو گروهی این واژه را در این متن غرب نیز معنی کرده اند.
↑ [25] معنی لغوی : سنگین.
↑ [26] معنی لغوی : پایین افتاده شده بود، رها شده بود.
↑ [27] معنی لغوی : گفتگو کنند.
↑ [28] رجوع کنید به زیر نویس16.
↑ [29] معنی لغوی : سبب حصار شدن به تمامی نشده بود.
↑ [30] معنی لغوی : [ کارهایشا]ن.
↑ [31] معنی لغوی : شاهی که پیش من رونده است.
--------------------------------------------------------------------------------
بن نوشت :
فرمان کورش بزرگ - به کوشش عبدالمجید ارفعی، فرهنگستان ادب و هنر ایران، شماره ی 9، سال 1366.
A3Pa
|
|
خدای برگ است اهورامزدا که این زمین را آفرید که آن آسمان را آفرید که مردم را آفرید که برای مردم خوشبختی آفرید و مرا اردشیر شاه کرد یک شاه از بسیاری یک فرمانروا از بسیاری.گوید اردشیر شاه شاه شاهان شاه کشورها شاه این سرزمین : من اردشیر شاه پسر اردشیر شاه اردشیر پسر داریوش شاه داریوش پسر اردشیر شاه اردشیر پسر خشیارشا شاه خشیارشا پسر داریوش شاه داریوش پسر ویشتاسپ ویشتاسپ پسر ارشام هخامنشی. گوید اردشیر شاه : بادا که اهورامزدا و ایزد مهر مرا و کشور مرا و آنچه انجام داده ام بپاید |