در زبان لکی واژه ی « فِرَ » fera به معنی « زیاد » و در پهلوی «فره» freh به معنی «زیاد، فراوان» می باشد .
واژه ی اوستائی «فرهیه» frahya به معنی « زیاد و فراوان » است . واژه « فُرات » نیز با واژه ی اوستائی قرابت دارد.
در پارسی باستان «فَرنه» farna و در زبان مادی «فرن» fhern به معنی «شکوه و فر» همه از یک ریشه اند.
این واژه در زبان ایتالیایی به گونه «پروفلوویو» profluvio به معنای «فراوان» گفته می شود و در زبان آلمانی «فروه» froh به معنی «شاد،خوشحال» به کار می رود.
واژه ی «فره» در شعر زیر به معنی «زیاد» به کار گرفته شده است :
کاشک آن گوید که گویم هیچ نه
بــر یکــی بـــرچــند نفزایـد فـره
«رودکی»
شـد رنج دلـم فــره چه تدبیر کنم
بگسست سر از ره چه تـدبیر کنم
«عطار»
کشوری را دو پـادشه فـــره است
در یکی تن یکی دل از دو به است
«سنایی»
مثال از شاهنامه:
1) چون آن شاه پالوده گشت از بدی
بـــــــتابید از فـــــــره ایـــــــزدی
2) چه گفت آن سخنگوی با فر هوش
چو خسرو شوی بـندگی را بکوش
فردوسی در بیت اول آن را به معنی «نور،فروغ» و در بیت دوم آن را به معنی «بزرگی و شکوه» به کار رفته است.
شاهد مثال لکی:
فــــره مترسم ژی روزگاره
ژی فتنه لئیم شویم بدکاره
«گلزار ادب لرستان»
در زبان پهلوی «فره پیه» fera pya به معنای «چاق و فربه» است. در زبان لکی به صورت جدا،واژه ی «فره» fera یعنی «زیاد» و «پی» py به معنی «پیه» معروف است، ترکیب مجموعاً به معنی دارنده ی پی فره py fera یا ferapy است که همان چاق و فربه معنا می دهد.
منابع :
1-گویش لکی، سید حشمت الله موسوی
2-پیوند واژه های لری با دیگر زبانهای آریایی، ایرج محرّر