ایران و ایرانویج، اسطوره هایی که به حقیقت میپیوندند!
بر مبنای پژوهشهای جدید ( کتاب جغرافیای کهن)، از این به بعد تاریخ ایران را میتوان به دو دوره کهن و فرا کهن
تقسیم نمود ( این تقسیم بندی جدید را استاد هوشنگ طالع در ویرایش جدید
کتاب گرانسنگ خویش به نام تاریخ ایران کهن وارد نمودند) بر مبنای مستندات
تاریخی از زمانی که آریاییان (یا ایرها یا ایرانیان) از سرزمین نخستین خود
مهاجرت کرده اند هزاران سال میگذرد (این تاریخ را به دقت نمیتوان محاسبه
کرد) اما شاید این تاریخ نزدیک به دوازده هزار سال پیش بوده باشد. بنا بر
اوستا کهن ترین متن برجای مانده ایرانیان در 3 نوبت 300 و 600 و 900 ساله
کوچیدند و به 16 سرزمین وارد شدند (به سرزمینهای امروز ایران و اطراف آن) و
کم کم در جهان منتشر شدند. اما در اوستا از سرزمین دیگری نام برده میشود
که آن هم به نام ایران شبیه است (سرزمین که کوچ از آن آغاز شده) اما مکان
آن مشخص نبود این سرزمین به نام ایرانویج بوده که ظاهرا" بسیار کهن تر از
سرزمینهای کهن ایران امروزی است این سرزمین را جایگاه اصلی ایرانیان می
دانند بنا بر متون کهن گویا این سرزمین فراکهن با تازش اهریمن ( یا حادثه
ایی آسمانی یا زمینی) از میان رفته است و از این رو بقایای ایرانی ها مجبور
به مهاجرت به سرزمینهای ایران امروز شده اند.
تا پیش از این پژوهشگران
جایگاه ایران نخستین یا ایرانویج را در مدارهای یالاتر از 50 درجه شمالی
حدس می زدند. و آن را در مکانهایی در شمال فرارودان در روسیه فعلی می
پنداشتند. و از سوی دیگری اپاختر که جایگاه دیوان باشد را نیز در شمال زمین
نشانی میدادند.! که این دو مکان نمی توانست یک جا باشد.
با ترسیم
دیاگرام خورشیدی بر مبنای تابش آفتاب که نیکان دانشمند ما آن را در هزاران
سال پیش تعریف کرده بودند برای نخستین بار ثابت کردم که جایگاه اپاختر در
شمال نبوده است و آن با دو سرزمین آمریکای شمالی و جنوبی برابر است. بنا بر
همان دیاگرام جایگاه ایرانویج این قدیمی ترین سند تاریخ فراموش شده ایرانی
باید در قطب شمال بوده باشد. بعدها نقشه هایی نیز از موزه های جهان وجود
سرزمینی را در قطب شمال نشان داد با کمال شگفتی در فرهنگ بومیان جهان مانند
مایاها، اینکاها، مصریها، هندوها، چینیها و سایر ملل چنین سرزمینی در قطب
شمال گزارش شده است !سرزمینی در تقاطع دو رود که نماد آنرا به شکل صلیب
ترسیم مینمودند.! با کمال شگفتی این سرزمین کهن در کتابهای آسمانی دیگر هم
به نوعی گزارش شده که در کتاب جغرافیای کهن به آن اشاره رفته است. سرزمینی
که بنا بر متون کهن به اندازه همه کشورهای دیگر بوده است و خورشید و ماه به
گرداگرد این کشور میگردیده است! ( با کمال شگفتی این کاملا" با حقیقت
منطبق است و غیر واقع و اسطوره ایی نیست!)
ما هنوز در آغازین گشایش
هزاره های فراموش شده تاریخ ایران هستیم. اسناد و مدارک دیگری بدست رسیده
که در جلد 2 کتاب خواهم آورد اکنون نمی دانیم ایرانیان خردمند که صاحبان
نخستین دانشهای بشری بوده اند از چند هزار سال پیش بوده اند و چه بر آنها
رفته است گسست تاریخی بسیار بزرگی که با نابود شدن سرزمین نخستین ما همراه
بوده جهان را در گردابی از دگرگونیهای مهلکی غرق ساخت که تا امروز هیچکدام
از ما و نه حتی نیاکان هزاره های پیش از سرگذشت خود اطلاعی ندارند و همه آن
شکوه و عظمت به فراموشی سپرده شده است. به راستی تاریخ تمدن فرا کهن
ایرانی چند هزاره دیگر به تاریخ ایران می افزاید؟










